Player FM - Internet Radio Done Right
Checked 11M ago
Adăugat four ani în urmă
Content provided by PersianBMS. All podcast content including episodes, graphics, and podcast descriptions are uploaded and provided directly by PersianBMS or their podcast platform partner. If you believe someone is using your copyrighted work without your permission, you can follow the process outlined here https://ro.player.fm/legal.
Player FM - Aplicație Podcast
Treceți offline cu aplicația Player FM !
Treceți offline cu aplicația Player FM !
Podcasturi care merită ascultate
SPONSORIZAT
M
Mind The Business: Small Business Success Stories
35:28
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
35:28Step one for starting a small business is often coming up with an exciting idea. But what is step two? Step three? Steps four through launch and beyond? On our second episode, and first iteration of our Small Business Starter Kit Series, Austin and Jannese visit The Candle Pour to chat with founders Misty and Dennis Akers . They’ll tell our hosts about how they got their business off the ground and about all the things that go with it: from incorporation to trademarks. Join us as they detail how they went from Grand Idea to Grand Opening. Learn more about how QuickBooks can help you grow your business: Quickbooks.com See omnystudio.com/listener for privacy information.…
قسمت ۶۲ – یک نیروی عظیم در تاریخ
Manage episode 287272632 series 2893778
Content provided by PersianBMS. All podcast content including episodes, graphics, and podcast descriptions are uploaded and provided directly by PersianBMS or their podcast platform partner. If you believe someone is using your copyrighted work without your permission, you can follow the process outlined here https://ro.player.fm/legal.
نگار : دین خیلی وسیع تر و خیلی قشنگ تر از اونی بود که من فکر می کردم. حرفهای ندا همیشه دریچه های تازه ای رو به ذهن من باز می کرد اما این دفعه واقعا” احساس می کردم کل نگرش من به زندگی و همه چیز داره تغییر می کنه.
…
continue reading
71 episoade
Manage episode 287272632 series 2893778
Content provided by PersianBMS. All podcast content including episodes, graphics, and podcast descriptions are uploaded and provided directly by PersianBMS or their podcast platform partner. If you believe someone is using your copyrighted work without your permission, you can follow the process outlined here https://ro.player.fm/legal.
نگار : دین خیلی وسیع تر و خیلی قشنگ تر از اونی بود که من فکر می کردم. حرفهای ندا همیشه دریچه های تازه ای رو به ذهن من باز می کرد اما این دفعه واقعا” احساس می کردم کل نگرش من به زندگی و همه چیز داره تغییر می کنه.
…
continue reading
71 episoade
Toate episoadele
×1 قسمت ۷۱ – فصلی که به پایان رسید (قسمت پایانی) 18:09
18:09
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
18:09نگار: بچه ها بحث شون گرم شده بود، و این بهترین فرصت بود. دلم می خواست همه چیزو بهشون بگم. اونا خواهرای من بودن. قد امیر و سهراب دوستشون داشتم. نگار: بچه ها! یه لحظه ساکت باشین می خوام یه چیزی رو بهتون بگم،… یه چیز خیلی مهمی رو می خوام بهتون بگم، گوش کنین.
1 قسمت ۷۰ – همه با هم در یک جاده 18:50
18:50
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
18:50نگار : کار دعواهای مامان و بابای مریم به جاهای باریک کشیده بود و باباش نه تنها مامانش، بلکه حتی مامان و باباهای ما رو هم تهدید کرده بود. کس دیگه ای به جز ما دخترا خبر نداشت و ماها هم خیلی نگران بودیم.
1 قسمت ۶۹ – راههای ابراز محبت 18:07
18:07
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
18:07نگار: مریم، حالا که بابات پیش مشاور نمی ره، بیا یه کاری بکنیم، بیا مستقیم با مامان ندا صحبت کنیم که درباره ی محبت و راههای ابراز محبت بیشتر تو جمع شون صحبت کنن. شاید بتونه کمکی بکنه. سمانه : تو فکر می کنی باباش بازم حلقه ی مطالعه بره؟
1 قسمت 68 – محلهای ظهور و تجلی خداوند 16:48
16:48
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
16:48رکسانا: پس مظهرالهی یعنی خدا تو وجود پیامبرا ظهور کرده، اما نیومده تو وجودشون، سرجای خودش هست. ندا : آفرین. اولین تمرین هم همین بود که مظاهر ظهور الهی صفات و کیفیات و اراده و هدف خداوند رو ظاهر می کنن اما خود خدا نیستن. درست شد؟
1 قسمت ۶۷ – نیروی تربیت روحانی 17:55
17:55
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
17:55نگار: خوب یه مورد اینکه اگه مردم تربیت روحانی بشن اینقدر اختلاف طبقاتی پیش نمی یاد، چون خودخواهی و طمع و بی عدالتی رو کنار می زارن و به کمک هم دیگه می تونن فقر رو از بین ببرن و فاصله ها رو کمتر کنن.
1 قسمت ۶۶ – درد امروز را درمانی و ... 20:51
20:51
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
20:51ندا : یه بیانی از حضرت بهاء الله هست که می فرمایند :« درد امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید. »
1 قسمت 65 – نوروز و سرور حقیقی 19:23
19:23
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
19:23نگار : عید برام همیشه مثل نورشدیدی بود که به همه چیز می تابید و همه چیز رو قشنگ و تمیز و شاد می کرد. اما اون سال انگار برای اولین بار بود که عید رو همون طور که بود می دیدم. شادی هاش رو می دیدم و قشنگی هاش رو، اما دیگه می دونستم که عید هم مثل روزای دیگه ست، هم شادی داره و هم غم.
ندا : می دونین، داشتم به یه بیان حضرت بهاء الله فکر می کردم که میفرمایند هرروز به حساب خودتان رسیدگی کنید، قبل از این که به حساب شما رسیدگی شود. یعنی تا هنوز عمری باقی یه مرتب حساب و کتاب کنیم ، چون هنوز وقت هست که کمی و کاستی ها رو جبران کنیم.
1 قسمت 63 – بدترین نوع خیانت در امانت 19:32
19:32
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
19:32ندا : خوب الآن اعتماد جامعه نسبت به چی از بین رفته؟ چی رو مسخره می کنن؟ رکسانا : دین. ندا : حالا چه کسانی این اعتماد رو از بین بردن و در این امانت الهی که به بشر سپرده شده خیانت کردن؟
1 قسمت ۶۲ – یک نیروی عظیم در تاریخ 18:53
18:53
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
18:53نگار : دین خیلی وسیع تر و خیلی قشنگ تر از اونی بود که من فکر می کردم. حرفهای ندا همیشه دریچه های تازه ای رو به ذهن من باز می کرد اما این دفعه واقعا” احساس می کردم کل نگرش من به زندگی و همه چیز داره تغییر می کنه.
نگار: آره دیگه. اینجا که داره همین رو می گه. «ایمان اشتیاقی ضروری و خاموش نشدنی» یه که اگه به طور مصنوعی جلوش رو بگیرن، باعث می شه که مردم به کارهائی مثل تراشیدن و پرستیدن بت های پوچ و بیخودی رو بیارن. رکسانا : یعنی چی؟ یعنی واقعا” می رن بت درست می کنن؟
1 قسمت ۶۰ – عامل اصلی پیشرفت انسان 20:04
20:04
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
20:04نگار: همیشه یه احساس دوگانه ای نسبت به دین داشتم. می دونستم که خوبه، اما خیلی چیزاش رو هم دوست نداشتم و نمی تونستم قبول کنم، یعنی واقعا” قابل قبول نبود، با عقلم جور در نمی یومد.
ندا : به نظر شما چرا مردم بی دین شدن؟ رکسانا: به نظر من که دین یه مشت بکن نکنه که یه عده به زور تو سر ما می کنن اما خودشون هم بهش عمل نمی کنن!! مریم : بابای من که می گه دین همه ش قصه و خرافاته. نگار: پس چرا بعضی ها حاضرن جونشون رو برای دین شون بدن؟
نگار: موضوع آزادی خیلی منو به فکر انداخته بود، ندا راست می گفت خیلی از مسائل، بخصوص مسائل اخلاقی و اعتقادی، چیزایی هستن که مربوط به انتخاب آزادانه ی فرد می شن و نمی شه کسی رو مجبور کرد که اونا رو رعایت کنه.
سمانه : خوب اینو خدائیش راست می گن! هرکسی باید آزاد باشه خودش درباره ی زندگی خودش تصمیم بگیره. اگه اشتباهم هست، خودش تاوانش رو پس می ده. واقعا” ربطی به دیگران نداره. رکسانا: نظر تو چیه ندا؟ تو چی می گی؟
رادان : عامل تربیت دنیا عدله چون دو تا پایه و اساس داره: مجازات و مکافات . . مکافات همون پاداشه؟ ندا : آره، درسته. رادان : و این دوتا پایه و اساس مثل دو تا چشمه هستند برای زندگی اهل دنیا.
مریم : به نظر من تو بقیه چیزا هم همین طوره. اگه خودمون رو جای دیگران بزاریم، بهتر می فهمیم که عدالت و انصاف یعنی چی و دیگه کسی به کسی ظلم نمی کنه. ندا : حالا در مورد این جمله چی فکر می کنین « بادهای ظلم و ستم نور عدل و داد را خاموش می کند»
بعد از مریم یکی از دوستای ندا اومد. برنامه اش محشر بود. یه لباس مخصوص پوشیده بود و اشعار فردوسی رو در مورد مراسم سده نقالی می کرد. عالی بود. همه بلند شده بودند و هی براش کف می زدن. بعد ندا یه صحبت کوتاهی کرد درباره این که چطور مراسمی مثل سده میتونه به شادی و محبت بین آدما و خونواده ها کمک کنه.
مریم : یادتونه می خواستیم شب یلدا رو جشن بگیریم هرکسی یه چیزی گفت و آخرش هم همه گفتن که این یه جشن فامیلییه و هر کی با فامیل خودش بگیره؟ نگار: خوب؟ مریم : اما دیگه جشن سده رو که کسی نمی گیره؟ اینو می تونیم با هم بگیریم. رکسانا: جشن سده؟ جشن سده دیگه چیه؟
سمانه : من می گم آدم باید به مملکت خودش وفادار بمونه، پای مردم خودش وایسه، مملکت لباس تن نیست که هر روز عوضش کنی!. . . مثل این می مونه که تو بگی همسایه مون چه خونه قشنگی داره، من برم خونه اونا زندگی کنم. رکسانا: تو هم یه شعارهایی می دی واسه خودت ها.
1 قسمت ۵۱ – روشهای توجیهناپذیر 17:51
17:51
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
17:51رادان : اون چه که کار دنیا رو خراب کرده اینه که اگه ما مصرف نکنیم، اصلا” چرخ اقتصاد نمی چرخه. کارخونه ها یه عالمه جنس تولید می کنن که یکی باید بخره. اگه نخریم که کارخونه ها ورشکست می شن، کارگرا بیکار. نگار: اما این کار که منابع زمین رو تند و تند استخراج کنیم و چیزای مختلف درست کنیم؛ بعد مصرفشون کنیم و بعدش هم بندازیم دور، اینم کار درستی نیست و تا همیشه نمی تونه ادامه پیدا کنه، چون کره ی زمین هرچقدر هم که بزرگ باشه، بالاخره یه روزی منابعش تموم می شه.…
مادر رکسانا: مربوط به مطالبی یه که بچه ها تو گروه نوجوانانشون خوندن. ندا خانوم شما بگین. ندا: من نمی دونم منظورتون دقیقاً چیه، خودتون بفرمائین. مادر رکسانا: همون که کارگرا تو سود کارخانه شریک بشن. می دونم کارخونه تون ضرر می ده. اما شاید اگه بدونن که تو سود کارخونه شریک می شن، یه کاری بکنن.
سمانه: پولدار شدن خوبه، اما پولدار شدنی که با بریدن نون مردم یا با حق و ناحق کردن باشه، به درد نمیخوره. اینو بابام میگه. ندا: برای همینه که حضرت عبدالبهاء میفرمایند که ثروت به شرطی خوبه که نحوهی کسب و مصرف اون هم خوب باشه. یعنی از راه درست به دست اومده باشه و از اون خیری به همه برسه. نه این که همهاش صرف ولخرجیهای بیخودی بشه.…
رادان: عدالت اجتماعی وقتی به وجود مییاد که همه بالای خط فقر باشن، یه حداقل امکاناتی داشته باشن، حالا نه این که همه خیلی پولدار و مرفه باشن، اما از یه رفاه نسبی برخوردار باشن. متوجه شدی؟ سمانه: پس اون اکتساب خصائص معنوی چی میشه؟
مریم : آخه مگه چی شده؟ سمانه : بیا، اینم یه خواهر فضول دیگه! خدا روشکر که رکسانا دیگه نمی تونه بیاد. رکسانا : کی گفته؟ اینم رکسانا خانوم. یه خرده دیگه تلاش کنم می شم قهرمان دو با چوبدست!! چرا قیافه هاتون این طوریه؟ گریه کردین؟! (با ناراحتی) چرا؟ سمانه : حالا بیا و درستش کن. می ترسم بگم خدا روشکر رادان اینجا نیست، اونم کله ش رو از سردیوار بکنه پایین!!…
1 قسمت ۴۶ – تنزیه و تقدیس و وسوسه 17:14
17:14
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
17:14ندا: خیلی هم عالی. «پسرها و دخترها باید در روابط خود تنزیه و تقدیس را رعایت کنند» این یعنی چی؟ این ما رو به میانه روی نزدیک میکنه؟ سمانه: تنزیه و تقدیس چی بود؟ پاکی بود، نه؟ ندا: آره، تنزیه که یعنی پاکی و دور بودن از بدیها و عیبها. تقدیس هم یعنی پاکیزه کردن، دوتاش تقریبا یه معنی رو می ده.
نگار : اون روز تا بچه ها بیان شروع کردیم به یه بازی فکری ، اما بچهها نیومدن. اولش فکر کردیم نونوایی شلوغ بوده، اما کم کم نگران شدیم و مریم زنگ زد که ببینه رکسانا و سمانه کجان. وقتی سمانه گفت تو راه بیمارستانن، همه از تعجب خشک مون زد: مریم : چی بیمارستان؟ برای چی بیمارستان؟
1 قسمت ۴۴ – اسبهای آتشین و جادههای خطرناک 20:52
20:52
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
20:52آقای شاهزیدی: درباره این که یکی دلایلی که ممکنه باعث سرکشی بعضی از نوجوونا باشه اینه که عمل بزرگسالا با حرفشون یکی نیست. خودشون به حرفایی که می زنن عمل نمی کنن. پدر سمانه: مساله مهم اینه که این طوری بچه ها اعتمادشون رو به بزرگترها از دست می دن. مادر مریم: حق هم دارن. ما هم اگه اعتمادمون نسبت به کسی از بین بره، خیلی ناراحت می شیم، بزرگ و کوچیک نداره.…
مریم: بعضیها فکر میکنن میانه روی اینه که بین خوب و بد اون وسطها باشی، اما این درست نیست، مثل این که بخواهیم بین مهربونی و سنگدلی وسطش رو بگیریم و بشیم نیمه سنگدل! یعنی خوب، خوبه، بد بد. میانه روی یعنی تو عادتهامون افراط و تفریط نکنیم.
راوی: صحبت از این بود که بهترین کار اینه که اصلا نذاریم قلبمون آلوده بشه تا بعد بخوایم با زحمت زیاد پاکش کنیم. فهمیدم که ما با قلب پاک به دنیا مییایم و بعد از اون پاک نگه داشتن اون مسئولیت خودمونه. سوال این بود: چی کار کنیم که قلبمون پاک بمونه؟
مادر مریم: راستش رو بخواین من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم… کاش من هم که به سن این بچهها بودم میتونستم تو یه همچین گروههایی شرکت کنم… چقدر دید آدم رو نسبت به مسائل باز میکنه. مادر رکسانا: من میخواهم خواهش کنم این بحث پاکی و خلوص رو یه خرده جلو بندازین. بچهها چند هفته است دارن دربارهی پرورش قدرت فکری و ذهنی کار میکنن، حالا دیگه نوبت قلبه!!…
پدر سمانه: بله دیگه، نباید کاری کنیم که بچهها فقط شنونده نصیحتهای ما باشن، باید یاد بگیرن کم کم مسئولیت زندگی خودشون رو به عهده بگیرن و از بچگی دربیان. آقای شاهزیدی: اصلا باید مواظب باشیم با مراقبتها و حمایتهای بیش از حد دوران کودکی شون رو طولانی نکنیم.
ندا: به نظر من پدر و مادرا حتما باید به طور کامل درجریان این که گروه توان دهی نوجوانان چیه و چه اهدافی داره، باشن. رادان: از اسمش که معلومه: توان دهی به نوجوانان. یعنی نوجوانان رو توانا می کنه. سمانه: راستی ها! همین نگارو نگاه کن! پارسال حاضر نبود بیاد سرصف از روی یه چیزی بخونه، حالا گروه نوجوانان تشکیل می ده.…
ندا: اجازه بدید از روی سوال بخونم، ببینیم چی از ما میخواد: « برای رسیدن به کمال و تعالی فکری، باید در مورد آنچه که میخوانیم، آنچه که میبینیم و عباراتی که میشنویم فکر و تامل کنیم.» اینو همه قبول داریم؟
1 قسمت ۳۷ – ما را دبیرستان راه نمیدهند 18:22
18:22
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
18:22نگار: من هم نمیدونم یعنی چی. ماه گل میگفت که افغانیها فقط حق دارن تا ششم دبستان درس بخونن، نمیتونن بیشتر از این ادامهی تحصیل بدن، اما اون خیلی درس خوندن رو دوست داره و دلش میخواد دکتر بشه. سمانه: آخه چرا نمیزارن درس بخونه؟ فقط برای این که افغانییه؟
ندا: هدف طرحهای تواندهی هم دقیقا همینه. این که نوجوونا کمک کنه جواهرات وجودشون رو بشناسن و قابلیت محبت و خدمتی رو که در وجودشون هست پرورش بدن و به انسانهای شریفی تبدیل بشن که هرجا زندگی میکنن، عامل سازندگی و تغییرات مثبت باشن و به ساختن جوامع بهتر کمک بکنن.
1 قسمت ۳۵ – هر چیزی به اندازش خوبه 17:03
17:03
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
17:03رادان: برای این که چیزای دیگهای هم هستن که ذهن آدمو رشد می دن: درس، کتاب، چه می دونم اینترنت وکامپیوتر و چیزای دیگه. اگه همهاش تلویزیون ببینم به بقیهاش نمی رسیم. مریم: یکی بود می گفت ما مردم به جای این که زندگی کنیم، مرتب میشینیم زندگی بقیه رو پشت تلویزیون تماشا میکنیم.
ندا : فکر میکنین یه معلم بیشتر از همه چه صفتی باید داشته باشه؟ مریم: فکر کنم صبر و حوصله. اینجا می گفت کار معلمی مثل باغبونی یه. باید حوصله داشته باشی و ذره ذره کمک کنی تا گیاهت رشد کنه و از خاک در بیاد و گل و میوه بده. ندا: مراقبت و فکر هم می خواد. این که بدونی چقدر به گلت آب بدی، چقدر نور می خواد، چطوری مواظب باشی آفت بهش نزنه.…
1 …قسمت ۳۳ – تا وقتی دانشآموز 17:15
17:15
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
17:15ندا: به نظر من که همه شما می تونین معلمای خیلی خوبی باشین و به بقیهی بچه ها کمک کنین درساشون رو بهتر یاد بگیرن. این یه کاریه که می تونین برای دیگران بکنین، یه خدمته. می دونین چقدر با ارزشه که آدم بتونه یه خدمتی برای دیگران انجام بده؟
سمانه : بابا تو که جیگر ما رو خون کردی، اقلا یه چیزی بگو بفهمیم چی شده. مریم : بابام داره از مامان نهال جدا می شه. رکسانا: راست می گی؟! سمانه : خوب حالا تو چرا گریه می کنی؟ خودشون می دونن. مریم : بابام می گه تو هم بیا پیش من زندگی کن، یعنی پیش مادربزرگم. نگار: حالا تو می خوای چی کار کنی؟
ندا: آفرین. کنفسیوس میگه که «همه مایلند از ثروت و احترام برخوردار باشند، اما شخص درستکار این فکر را به ذهن خود راه نمی دهد که آنها را از طریق غیرقانونی به دست بیاورد، هیچ کس فقر و حقارت را دوست ندارد، اما شخص درستکار برای پرهیز از فقر و حقارت از راه راست منحرف نمی شود.»
1 قسمت ۳۰ – محبت با همه چه آشنا چه بیگانه 20:14
20:14
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
20:14سمانه: بچه ها عصبانی نشین ها، اما من هنوزهم درست نمی فهمم، چرا ما باید از خودمون شروع کنیم، مگه مائیم که بقیه رو اذیت می کنیم؟ مگه مائیم که ظلم می کنیم؟ می گین ما باید کمالات کسب کنیم، اما این کار ما چه فایده ای داره وقتی بقیه به جرم و جنایت و ظلم خودشون ادامه می دن؟
ندا: همون طور که بچه برای زندگی در این عالم به دست و پا و گوش و چشم احتیاج داره و اگه قبل از به دنیا اومدن اونا رو به دست نیاورده باشه در این عالم ناتوان می شه، روح هم برای حیاتش در اون عالم به فضائل و کمالاتی مثل محبت، صداقت، وفا و از خودگذشتگی احتیاج داره و اگه اینا رو به دست نیاره در اون عالم ضعیف و ناتوانه.…
نگار: عصرها جمعه ای که شور والدین بود، یه حال و هوا تازه ای داشت، یه شوق و شور خاصی داشت. از این که قرار بود من کارا رو انجام بدم حس خیلی خوبی داشتم. از بعد از ظهر شروع می کردم به گردگیری و مرتب کردن اتاق پذیرائی و پختن کیک و آماده کردن ظرف ها و خلاصه همه چیز.
رکسانا: این که خوندی به جهان اسرار پرواز کردن، یعنی کجا؟ ندا: جهان راز، البته فرقی هم نمی کنه، راز و اسرار یکی یه. یعنی اون جهانی که فعلا از دیده ما پنهانه و راهی برای درک و شناختش نداریم. فقط می دونیم یه عالم روحانییه و از این عالم ما خیلی بهتره.
نگار: وقتی مدرسه ها شروع شد، بحث هامون رفت روی این که اصلا مدرسه به چه درد می خوره. وقتی یه کم در مورد این که علم و دانش چه نقشی می تونه تو زندگی ما و روشن شدن ذهن مون و توی رشد فکریمون داشته باشه صحبت کردیم، تازه انگار برای اولین بار درست فهمیدیم که برای چه مدرسه می ریم و چقدر مهمه.
نگار: یک هفته بود که با ندا برای تشکیل جمع شوروالدین برنامه ریزی می کردیم. یک شب هم رفتیم و همه رو دعوت کردیم. آقا غلامی ما رو به در خونه ها می رسوند و منتظر می موند تا ما با بابا مامان ها صحبت کنیم و بعد ما رو به خونه ی بعدی می رسوند.
1 قسمت ۲۴ – فکر جنگ را با فکر قویتر صلح جایگزین کنید 17:27
17:27
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
17:27مریم: اون حرف ندا برای من خیلی جالب بود که برای هر حس بدی یه حس بهتری، یه حس قوی تری هست که می شه این رو با اون عوض کرد. من خیلی درباره اش فکر کردم. گفت می شه حس نفرت رو با حس قوی تر عشق عوض کرد. خیلی جالب بود..
1 قسمت ۲۳ – با حسادت چیکار کنیم 16:48
16:48
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
16:48ندا : سوالمون این بود که چطور می شه بر حس حسادت غلبه کرد، درسته؟ نگار: با رقابت نکردن. به نظرمن اگه رقابتی نباشه، حسادتی هم نیست. ندا : خوب آره، رقابت هم خیلی به حسادت دامن می زنه، چون همه تلاش می کنن یه چیزی رو از دیگران ببرن. این هم حس خوبی بین شون ایجاد نمی کنه.
نگار: اون خودش پیشنهاد داد. اونم درساشو از قبل می خونه. یه دفترچه داره، هر هفته همه کاراشو توش می نویسه. خیلی جالبه. با این که تقریبا مطمئنه که نمی تونه وارد دانشگاه بشه، می گه من هرطوری باشه درسم رو ادامه می دم. خانم شاهزیدی : آفرین به این اراده. هرکی دیگه بود، نا امید می شد و قید درس و مشق رو می زد.…
نگار : رادان یه کارخوب پیدا کرده بود و می خواست دیگه مدرسه نره: رادان : خوب دیگه، میخوام برم پیش عموم. تو کار ساخت و سازه. عین این برادران اسکات هست؟ خیلی باحاله. خونه ها درب و داغون رو می گیره همچین درست می کنه که آدم کیف می کنه. منم خیلی خوشم می یاد از این شغل. دیگه آخرش که باید بریم سر کار».
نگار: وقتی مدرسه ها دوباره شروع شد یکی از بچه ها از من پرسید مسافرت بودی؟ وقتی گفتم «نه، چطور مگه؟»، گفت «نمی دونم، اما یه جورایی عوض شدی!» خودم هم احساس می کردم! دیگه اون دختر خجالتی که تا می خواست یه حرف مهمی بزنه به تته پته می افتاد نبودم. چیزهایی یاد گرفته بودم که فکر می کردم خیلی مهم تر از اونایی هستن که معمولا تو مدرسه به ما یاد می دن.…
رکسانا: درسته که درباره مضرات سیگار و مشروب و مواد مخدر صحبت می شه، اما درعوض خیلی از رسانه ها هم تبلیغات سیگار و مشروب دارن و یه جوری هم نشون می دن که انگارآدم هر آرزویی داره با اینا برآورده می شه. مریم : همون سرابی که می گفتیم، چیزایی که خیلی خوب جلوه شون می دن، اما در واقع هیچی نیستن یا چیزای خیلی بدی هستن!…
مریم: ای طبیعت، من با تو آشتی می کنم و قول می دهم که از این به بعد خاک و آب و هوای تو را که خاک و آب و هوای خانه همه ماست گرامی بدارم و به سهم خود در پاک نگه داشتن آنها بکوشم. ندا: یعنی از سوار شدن در خودروهای دود زا و آلاینده ی محیط زیست شدیداً خودداری کنم. سمانه : یعنی از وسایل نقلیه عمومی بدون آلودگی و یا با آلودگی کمتر مانند مترو و اتوبوس ها، مینی بوس ها و تاکسی های گاز سوز استفاده کنم.…
نگار: هنرپیشه ها خودمون هم برای دریاچه ارومیه و حفاظت بعضی از حیوانات رو به انقراض خیلی تلاش کردن. سمانه: اینا از اونان که از شهرت و محبوبیتشون تو راه ها خوبی استفاده می کنن، دمشون گرم. ندا: مردم عادی هم هستن که یه گروههایی تشکیل می دن و می رن آشغال هایی رو که آدمای بیفکر تو جنگل و کوه و این جور جاها می ریزن جمع می کنن.…
1 قسمت ۱۶ – هوایی که تنفس میکنیم 20:27
20:27
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
20:27سمانه : می دونی پیاده روی توی هوا آلوده چقدر خطرناکه و چقدرمرض و بیماری برای آدم درست می کنه؟ مریم : آره، یعنی بیشتر بیماری هایی که هست می گن مال آلودگی یه. از انواع و اقسام سرطان و سکته قلبی و آسم و ناراحتی ها ریه و تنگی نفس و آلرژی و خلاصه همه چی.
نگار: اگه همه خونواده ها حالا نه این طوری، ولی همه کاراشون رو مثلا «با ۱۰۰ لیتر آب در روز انجام می دادن، آب محله ها هر روز قطع نمی شد. رادان : اما هدر رفتن آب بیشترش مربوط به کشاورزیه. اینو توی یه برنامه ی تلویزیونی شنیدم. روش قدیمی کشاورزی باعث شد ه که آب خیلی بیشتر از حد تو کشاورزی مصرف بشه و در واقع هدر بره. مریم : آره می گن کشاورزی به روش غرقابی.…
نگار: غیبت و بدگوئی و حرفای زشت و چاپلوسی و دروغ و لاف و گزاف که از حرفای صد تا یه غاز بدتره! کاش می شد گوش آدم در داشت هر وقت نمی خواست درش رو می بست! سمانه : راستی من اون روز یه چیزی به نظرم اومد که نشد بگم. گفتیم نباید به پیام ها و حالا حرفای کسائی که می خوان ما رو فریب بدن گوش بدیم، اما چشما مون هم گاهی ما رو فریب می دن.…
ندا: حالا تازه می فهمیم در روز چقدر صدا وارد این گوش ما می شه. بعضی هاش رو فقط می شنویم، بعضی هاش رو گوش می کنیم، درباره بعضی هاش فکر می کنیم، بعضی هاشون یه احساساتی در ما به وجود می یارن، بعضی هاشون باعث یه تصمیم ها و کارهایی در ما می شن… می دونین صدا ها خیلی زیاد و خیلی مهمن.
نگار: وقتی ندا گفت یه بار باید درباره ی شنیدن هم حرف بزنیم، من خیلی دربارش فکر کردم که چه چیز جالبی می تونه تو شنیدن باشه. گوش کردن یه کاری یه که همش انجام می دیم. مریم : یعنی تو می گی شنیدن و گوش کردن یکیه؟ نگار: شنیدن و گوش کردن … خوب آره. به نظر تو فرق داره؟
1 !قسمت ۱۱ – آدامس جادویی یا جادوی آدامس 19:11
19:11
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
19:11نگار: فیلم هیجان انگیز و سرگرم کننده ای بود اما هنوز ده دقیقه نگذشته شروع کرد به پخش آگهی. تبلیغاتش درباره آدامس بود یه آدامس جادویی…
ندا: توانایی های روحانی یعنی توانایی هایی که مخصوص روح انسانه: مثل توانایی محبت کردن، خدمت کردن، از خود گذشتن، پاکی و نجابت داشتن، صبور بودن، شجاعت داشتن و . . . نگار: هنوز داشتم درباره حرفای اون روزمون فکر می کردم که رسیدم به درخونه مریم اینا. همه اومده بودن، حتی ندا هم زودتر از من رسیده بود. . .
ندا : حالا به نظر شما نمی شه با یه پسر دوست باشیم تا با هم یاد بگیریم، به رشد هم کمک کنیم، در شادی و غم پشتیبان هم باشیم، به هم اهمیت بدیم و به هم احترام بزاریم؟ نگار: من و مریم معتقد بودیم که نه، چون در این صورت پای یه چیزای دیگه ای مثل عشق و عاشقی به میون میاد. اینجا بود که صحبت مون به مفهوم عشق رسید. . .…
1 قسمت ۸ – یک گفتگوی دخترانه درباره دوستی 16:37
16:37
Redare mai Târziu
Redare mai Târziu
Liste
Like
Plăcut
16:37نگار: نداجون من همیشه فکر کردم که دوست شدن با پسرا کار بدیه و یه دختر خوب هیچ وقت با پسرا دوست نمی شه یعنی دوست پسر داشتن به نظر تو اشکالی نداره؟ ندا : وقتی تو می گی دوست . . .
سمانه از همکلاسی های من و مریم بود، دختر بدی نبود، اما زیاد اهل درس خوندن هم نبود، هرچند همیشه به قول معروف گلیم خودش رو از آب بیرون می کشید. نمی دونم پدرش چی کاره بود، اما وضع مالی شون خیلی خوب بود…
نگار: خدا هم کمکمون می کنه. اگه دعا کنیم و ازش کمک بخوایم. مریم : من که می گم خدایی وجود نداره. اگه وجود داشت این همه بدبختی و بی عدالتی همه جا رو نگرفته بود.
راوی : داشتم درباره گروه نوجوانان می گفتم. بعد از جلسه دعا، ندا یه جزوه کوچیک از تو کیفش در آورد و شروع کرد به معرفی طرح توان دهی نوجوانان که چی هست و چه هدفهایی داره.
راوی: وقتی با ندا مناجات و دعای دسته جمعی خوندیم و دیدم که چه تأثیر خوبی روی خودم و مامان و بابام و حتی سهراب گذاشت، پیش خودم فکر کردم کاش دایی مجید و زن دایی و باربد هم می تونستن دعا بخونن.
راوی: ندا برام تعریف کرد که اونم وقتی۱۲-۱۳ سالش بوده همین مشکلات رو داشته اما نگرانیها و اضطراباتش از بین رفته و خاطرات خوبی از نوجوونی براش مونده. خیلی برام جالب بود.
راوی: خیلی هیجان داشتم که با ندا دخترهمسایه جدیدمون که هفده هجده سالی داشت و پنج شش سالی از من بزرگتر بود دوست بشم، بخصوص که دختر خیلی خوشرو و مهربونی به نظر می رسید…
راوی : اون روز عصر من و داداشم از زور بی حوصلگی دم درخونه روی جدول باغچه نشسته بودیم و کوچه رو تماشا می کردیم. که یه وانت جلوی خونه کناری آقای فتحی ایستاد. خیلی وقت بود که این خونه خالی بود و داشتند تعمیرات می کردند. بالاخره تعمیرات تموم شده بود و یکی اومده بود توی اون خونه زندگی کنه که از همینجا زندگی من……
Bun venit la Player FM!
Player FM scanează web-ul pentru podcast-uri de înaltă calitate pentru a vă putea bucura acum. Este cea mai bună aplicație pentru podcast și funcționează pe Android, iPhone și pe web. Înscrieți-vă pentru a sincroniza abonamentele pe toate dispozitivele.